عشق بازی با ماه
  •   زمستان
  • روز اول به تو گفتم نازنینم ...قلب من رمق نداره واسه موندن....
     از باقی عمرم به تو گفتم بهترینم ... که تو هم یه وقت نمیری توی غربت...
     حتی از دل صبورم به تو گفتم... که چه آفتی به من زد این زمونه..
     از غم و غریبی دل به تو گفتم ....که دلم تنها نمونه بی بهونه....

     روزهای سرد زمستان آغاز شده است.... همان روزهایی که تو مرا با برف آن ساختی تا آب شوم !
     خاطره ها یخ زده اند ... روزهای خوب ، شادی ها انگار قندیل بسته اند....
     زنده بودنی در کار نیست ، نفس می کشیم تا دفن نشیم !
     آینه ها شکسته اند ....
     انقدر بی رمق هستم که قدرت کشیدن آهی برای گرم کردن دستهایم هم ندارم.....
     عاشقی ولگرد یا همان شبگرد !
     تو این زمستانی که آدم ها و حتی حیواناتی برای گرم کردن خود جایی را می گزینند و همیشه فرار
     می کنند من مانند دیوانه حالان در خیابان ها پرسه می زنم ....
     می بینم ، می شنوم ، حس می کنم ولی باور کن فقط و فقط می بینم ، می شنوم و حس می کنم !
     نه به معنای واقعی کلمه بلکه به معنای ظاهری کلمه !
     دیوانه کنان های و هوی می کنم تا به مقصد یا مقصودی برسم... دلم از همه پُره ، از دست همه
     گله دارم...فریاد دارم و شاید این سکوتم پر معناترین فریاد دلم است !

     زمستان خوش آمدی.... آمدی تا با سوز دلت داغ دلم را تازه کنی !
     بمون تا چند سین غربتم ، دردم ، فراغم ، شکستنم ، آب شدنم و مرگم کامل شود ...
     
     زخم کهنه و قدیمی حالا مونده توی قلبم
     توی آینه می نویسم از جدایی و شکستن
     
     از کجا بابد شروع کرد تا کجا باید سفر کرد
     که دیگه نمونه زخمی واسه هیچ عاشق ولگرد 



  • نویسنده: محمد اسدیان(سه شنبه 84/10/27 ساعت 9:37 عصر)

  • نظرات دیگران ( )


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • زمستان
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 2540
    بازدید امروز : 2
    بازدید دیروز : 0
  •   درباره من

  • عشق بازی با ماه
    محمد اسدیان
    عاشقی نشات گرفته از لبخند خداست... خدا با ما می خنده نه به ما....

  •   لوگوی وبلاگ من

  • عشق بازی با ماه

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی


  •   وضعیت من در یاهو

  • یــــاهـو